سفارش تبلیغ
صبا ویژن






















ماه شمالی

 

 

 

 این عکس پسر خالمه ،امروز برای یک ساعت قرار بود که من با تمام دلقک بازیام کاری کنم تا او نبود مادرش رو حس نکنه اما من هر کاری که انجام دادم اون اروم نشد و همینطور با گریه هاش دنبال مادرش می گشت ،هیچ کاری از دستش بر نمی اومد جزاین که فقط گریه کنه، حتی حوصله ی بازی های من رو هم نداشت وحتی حوصله ی یه خنده ،اون فقط مامانش و می خواست و شاهکار ترین کاری که می تونست بکنه، گریه کردن بود.

حدود30 سال پیش همچین روزایی مردم کشور ما هم در نبود عزیز ترین ومؤثر ترین فرد سر نوشت سازکشورشون مدام در تکاپو ودست و پا زدن بودن ،که او را در کنار خود ببینندو به ارامش برسند اونها هم به هیچ کدام از دلقک بازی های شاه دورانشون و امریکا ،روی خوش نشون نمی دادن،حتی دست جمعی تونستن روی تمام مشکلات وناراحتی هاشون غلبه کنن و شاه رو بیرون کنن و جاش رهبر و مقتدا شون رو بنشونن .

امیر علی پسر خاله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی 6 ماه‌ی من الان دیگه ازبوی مادرش،جسم مادرش وصدای مادرش اروم شد و خوابید مثل تموم اون جمعیتی که امام رو از فرودگاه تا بهشت زهرا همراهی کردن و پای صحبت های ایشون اروم شدن و تمام غم و غصه هاشون رو فراموش کردن . 

 

result)رسولت):نتیجه نوشت:با اینکه اون زمان رو ندیدم و حس نکردم ولی به همون اندازه احساس ارامش می کنم .

.


نوشته شده در یکشنبه 87/11/20ساعت 11:56 عصر توسط فهیمه نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت